" حجاب حق زنان، حدّ مردان "

1- مقدمه:
ما در این فرصت فراهم آمده بنا بر ضرورتهایی که در متن بحث به آن خواهیم پرداخت به یکی از شعائر مکتب اسلام ، از میان مجموعه شعائری همچون نماز – روزه – حج – حجاب و خمس و .... خواهیم پرداخت ، ابتدا به این پرسش می پردازیم که در بین شعائر و رفتارهای دینی بر شمرده ، کدام شعار است که می تواند به صورت فوری و فراگیر ، نه تنها انتخاب یک فرد را، بلکه سمت و سوی خاص یک نظام فرهنگی – سیاسی را در جامعه نشان دهد ؟ تصور کنید مثلاًٌ جهانگردی ، به کشور ما بیاید ، آیا در بدو ورود این نماز و روزه و خمس و زکات است که می تواند نوع نظام فرهنگی – سیاسی حاکم را نشان دهد،یا حجاب زنان ؟ پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم مَنش حکومت را نشان می دهند و هم کٌنش اعتقادی و التزامی شهروندان را . در واقع نوع پوشش، وحضور اجتماعی زنان به هر تازه واردی یک شناخت اجمالی می دهد که البّته این شناخت اجمالی با ورود به لایه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور می تواند تصدیق یا تکذیب شود .حال که نوعپوشش زنان به یک مورد جامعه شناختی تبدیل شده است لازم می نماید که تأمل و دقت بیشتری بر آن داشته باشیم .
2- پس زمینه اندیشه های جهانی در مورد حجاب :
فضایی که با فریب ، عفاف را یک ریاضتِ بی جهت و غیر عاقلانه نشان داد و حجاب را یک رعایت با زحمت و غیر عادلانه معرفی کرد. فضایی که بی حجابی را نوعی آزادی درونی و بیرونی بر شمرد تا از گذر آن مردان از تمتع آزادانه و از قدرت انتخاب بیشتر برخوردارباشند و زنان نیز اسیر پاسخگویی به آنان باشند . بنابراین در" پس زمینه جهانی" ، عصری را در برابر خود می بینیم که وارث یک قرن یورش به نهادها و نمادهای دینی است.
یک قرن غارت با عصای آبرومندانه علم ، به منظور فرود آوردن و به زیر کشاندن آموزه ها و گزاره های دینی نه از اِریکه حقیقت و حقانیت، بلکه از اِریکه هنجارها و ارزشهای ذهن و تاریخ و جامعه بشری صورت گرفته است .این موضوع ، یعنی توان علم در فرو کشاندن حاکمان ذهنی و تاریخی بشر که با بالا بردن استیلای علمی بر طبیعت همراه بود، به خدمت « انانیت بشر » در آمد، و عصری را پدید آورد که در بخشی، وارث الحاد گذشته بود و در بخش دیگر، می توانست والد الحاد آینده باشد. لذا قرن بیستم، هم محل ظهور الحادهای پیشین است و هم خالق الحادهای پسین . وارث الحاد قرن نوزدهم ، الحادسرمایه داری است و الحاد قرن هجدهم ، الحادآکادمی است . در کل قصد بر این است که :اولاً جهان را بدون خدا تبیین کنند و دوماً بدون خدا در جهان با رفاه و سعادت زندگی کنند . البته قرن بیستم با اِلحاد دیگری که خاص این قرن است یعنی «اِلحاد سیاسی» روبروست که در پی حکومت و اداره حیات جمعی انسانها است . این حجم از تاریکیهای هولناک است که بشر را از عصر نوگرایی و مدرنیسم به سوی عصر فرانوگرایی و پست مدرنیسم روانه می کند و عصر دیگری را بوجود می آورد که به لزومغفلت از خدا راضی نمی شود و در پی لزومغیبت خدا است. این عصر نه با مشخصه سر پیچی از خدا ،که با سرکوبی خدا به پیش می تازد !!
حاصل این تهاجم تاریک ، پیدایش اندیشه های قدرتمنــد در غرب و شرق عالم است . نظامات ملحد این عصر ، در پی گسترش گستاخانه جدایی ایمان از عقل ، اخلاق از علم ، دین از سیاست ، تعالی از هنر ،مسئولیت از آزادی، و در نهایتانسانیت از انسان هستند . در این دنیای پست که آرمانش «اومانیسم » است ، همانطور که روز به روز بر شکوه بشری افزوده می گردد شِکوه انسانی نیز فزونی می یابد. در این عصر هر چقدر دستهای کار کردن و پاهای راه رفتن تواناتر می شود به عوض چشمهای دیدن ، لوچ تر و احول تر می گردد ، دائماً « وهم » فربه و «فهم » لاغر می شود . این طوفان تباه کننده ، که حامل مرگ ایمانها و ارزشهای راستین است ، به نیرنگ ، خود را نسیم روحبخش می نمایاند و در درون همه چیز می خزد و پای می گیرد . ورودش به عرصه فرهنگ ،اباحه گری ، به عرصه اقتصاد ،سرمایه داری ، به عرصه اجتماع ،لذت گرایی و به عرصه سیاست ، دین زداییرا در پی دارد .
3- اندیشه های قدرتمند قرن 20:
4- پیش زمینه اندیشه ها در ایران :
«از واجبات غرب زدگی یا مستلزمات آن ، آزادی دادن به زنان است . ظاهراً لابد احساس کرده بودیم که به قدرت کار این پنجاه درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راه بندانها را بردارند تا قافله نسوان برسد !!اما چه جور اینکار را کردیم ؟... به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را دادیم فقط تظاهر ، یعنی خود نمایی ، یعنی زن را که حافظ سنّت خانواده و نسل و خون است را به ولنگاری کشیده ایم ، به کوچه آورده ایم و به خود نمایی و بی بند و باری واداشته ایم سر و رو را صفا بدهد و هر روز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد ... ما در کار آزادی صوری زنان ، سالهای سال پس از این هیچ هدفی جز افزودن به خیل مصرف کنندگان پودر و ماتیک – محصول صنایع غرب – نداریم و این صورت دیگری از غرب زدگی است ... »
اگر چه موضوع زن در دوره ستمشاهی پهلوی یک قطعه از کل پازل فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی آن نظام را نشان می دهد که چگونه رژیم نسبت به غرب در بعد فرهنگی مجذوب ، در بعد اقتصادی مرعوب و در بعد سیاسی مأمورگردید، و در هر عرصه نوکری را با نام نوگرایی ، به اتمام رسانید ، نحوه حضور و پوشش زن سریعتر از هر موضوع دیگر می توانست اشکال ظاهری را نسبت به جامعه ایده آل غربی نشان دهد. پس مهمترین مخاطبان جامعه زنان بودند و لذا بیشترین سرمایه گذاری را نیز روی زنان انجام دادند. در واقع به زن توجّه کردند ، اما از همان توجهی که صیاد در همه فراخنای شکار، نسبت به صیدش دارد !
5- زنان در آستانه ورود به انقلاب :
به این ترتیب همه جا مشحون از حضور سرافرازانه زنان شد، اما نقاط چالش در موضوع حجاب و نحوه حضور به این نکته بر می گردد که پس از انقلاب اسلامی ، عده ایبا ایمان و بدون آگاهی ، عده ایبا آگاهی و بدون ایمان و عده ای نیزبا ایمانو آگاهی ، بسته به آنکه در کجای حلقه های تصمیم گیری باشند ، شروع به کار نمودند .
1- عده ای آگاه بی دین ، میدانستند راه را چگونه بروند که نه ردّی از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند و چون می دانستند بد دفاع کردن هزاران بار مؤثرتر از خوب کوبیدن است با تقلب در اندیشه و عمل ، دست به کار شدند . ظهور وبروز آن در مدرسه و دانشگاه و خیابان و اداره به رفتارهایی انجامید که با اسلام مطابقت نداشت پس نتیجه اش هم نمی توانست افزایش مسلمانی باشد.
2- عده ای دیگرایمان بدون آگاهیداشتند ، صادق جاهل بودند ، نسبت به ارزشها صادق بودند و نسبت به روشها جاهل . و چون به گفته امام جعفر صادق (ع) ، یکسان است نتیجه کاری که بهجاهل و یا بهخائن سپرده می شود ، لذا هر دو گروه اگر چه انگیزه هاشان متفاوت بود ولی انگیخته هاشان یکی شد !
3- آن عده ی دیگر کهبا ایمان آگاه بودند از هر دو طرف ، تحت فشار بودند . آنها می دانستند که قلبها ایمان پذیرند نه فرمان پذیر، یعنی جسم تابع فرمان می شود ، قلب تابع ایمان . پس باید با دادن آگاهی و فرصت به مخاطب و بکارگیری شیوه مناسب برای مفاهمه فکری و مراوده قلبی، در پی تربیت و هدایت بود ، واِلا با فرمان و بخشنامه، فقط می توان به یک سلسله هم شکلی های ظاهری دست یافت بدون آنکه شاکله شخصیتی و فهم قلبی و ایمانی در آنها ایجاد شده باشد. در واقع اعمال روشهای غیر منطقی، طرح منطقی ِ آراء اسلام را که قدرت ایجاد انقلاب درونی در انسانها و اصلاح بیرونی در اجتماع دارد را مهجور می کند.
اما حلقه غم انگیز این ماجرا وقتی رو می شود که ببینیم همانهایی که مهره ها و مدلهای اصلی این رَویه های نابخردانه بودند بی آنکه ذره ای از سنگینی آثار عملکرد گذشته را بر دوش داشته باشند ، شاد و چالاک از آن طرف جوی به اینطرف پریدند و به سرعت سراغ تریبونهای گفتگو رفتند ، برای جوانها سخن سرایی نمودند و برای آزادیهای بر باد رفته شان دل سوزاندند . آن روز که مدیر بودند نردبان معنویت جوانان نشدند بلکه امروز که منتقد شدند، جوانان نردبان موقعیت ایشان شدند . هیچکس هم در این آشفته بازار نبود که برخیزد و برود منصفانه و محققانه از متن جراید ها و روزنامه ها ، مصاحبه ها و گزارشها و گفته ها ، شیوه های اعمال مدیریتی شان را بیرون بکشد که چگونه دیروز ، جوانان را از دینداری جدا کردند و امروز هم با زبان و شیوه ای دیگر دین گریزی را رواج میدهند.
6- حضوروحجاب زن و نحوه برخورد با آن :
7- حجاب، یک فریضه عبادی-عرفانی-حماسی :
"عبادتی" است در تمام لحظات . زن محجبه در حال عبادت و فرمانبرداری خداوند است و همین مسئله می تواند برای او کافی باشد.
داشتن حجاب برای زن محجبه حالت"عرفانی" دارد که با عشق در آمیخته است و همین امر، اجرای آن را آسان و آثار آن را ماندنی می کند .
از طرف دیگر جنبه" حماسی" دارد ، یعنی پرچم حق سالاری و عدالت خواهی است . زن با حجاب خود فرصت مرد سالاری و حاکم شدن تمنیات را نمی دهد . حجاب، لباس مشارکت و حضور اجتماعی است چرا که اگر زن در فضای خانه خود ، بدون هیچ ارتباطی با محیط اطراف خود زندگی میکرد و تنها با محارم خود در ارتباط بود ، خود به خود حجاب معنی و ضرورت نمی یافت .
8 –ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام :
زنان با حجاب به حق خود می رسند و مردان با حجاب حّد خود را می یابند . حجاب از فطری ترین قوانینی است که کاملاً بر تکوین و طبیعت زن و با تکامل و تعالی او توافق دارد . متأسفانه این امر ، در چرخه « بد دفاع کردن ِدوستان » و « خوب کوبیدن دشمنان » قرار گرفته است .
این بی اعتنایی در محیطهای علمی که بیشترین مسئولیت را در تبیین و تحکیم حجاب دارند ، نشانگر آن است که برای تفهیم علمی و برای تمرین عملی، بخصوص برای دختران دانش آموز در محیط های تحصیل،نه تنها اقدامات در خوری انجام نشده است برعکس کارهای صادره از کج فهمی و بد سلیقگی مسئولین،مثل نشان دادن عبور و مرورزنان مجرم و متهم با چادر، و ابلاغ بخشنامه هایی جهت ظاهر شدن زنان با چادر آن هم از روی اجبار نه تربیت آنان ، بویژه در محیطهای علمی ، همچنان جاری و ساری است .
میتوان به این چرخه، این را هم اضافه کرد که عده ای هوشمندانه تفاوت و یا تضاد آنچه را که اعلام می کنیم با آنچه را که دنبال می کنیم می یابند و زبان به اعتراض می گشایند که: شما حفظ کرامت زن را که سخن درستی است ، به خوبی دنبال نمیکنید ، زیرا وقتی از حجاب و لزوم آن برای زن سخن میگویید، شأن زن را تا عرش بالا می برید و حریم و حرمتش را تعریف میکنید، اما وقتی همین زن با مشکل جّدی حقوقی و اجتماعی مواجه می شود و گذرش به قانون می افتد باید برای کمترین احقاق حق ، در دالان دادگاه وقانون ، نالان بماند ، زیان ببیند و زبان ببندد .
اما زنان فهیم و والای ما می دانندکه به دور از معایب و نواقص در عملکردها ، حجاب برای حفظ و رشد زن، «حق» است و برای حفظ و رشد دیگران« تکلیف » ، پس نباید بگذارد به هیچ ترفندی این حق از او گرفته و یا با هیچ توطئه ای این تکلیف در اوسست گردد . او بدرستی می داندکه دستاورد بی حجابی همچنانکه نتایج گسترده آن در غرب مشهود است، چیزی جز آسیب زدن به عفاف و طهارت فردی و اجتماعی نیست .
مدافعان فرهنگ بی حجابی خواهان آن هستند که زن با جنبه زنانه اش در اجتماع حضور یابد و جنبه انسانی زن در حضور اجتماعی مغفول و مهجور و بلکه منفور بماند . دستاورد مهم حجاب به تعبیر زیبای قرآن« اَن یعرفن فلا یؤذین » است . یعنی زن شناخته شود، تا هم فرصت شناخت خود را بیابد و هم جامعه او را با جنبه انسانی اش بشناسد و طلب کند .
حجاب برای ناشناختگی و مغفول ماندن نیست ، بلکه زن در مکتب حجاب می آموزدکه با جنبه انسانی اش با جامعه در یک تعامل همه جانبه و سازنده و خردمندانه باشد . او می آموزد که جنبه زنانگی زن، برای محیط گرم و صمیمی خانه و تربیت و تولید نسل سازنده بماند و حاصل این شناخت وعمل «فلا یؤذین » است یعنی اذیت ندیدن و به رنج نیفتادن و احساس امنیت کردن .
9- وضعیت حجاب دردوران فعلی :
در وضعیت پیش آمده صحبت از بد حجابی های ناآگاهانه و غیر معاندانه نیست، بلکه به طرز مرموزی "جنون عصیان" و" ابتذال"است که از حاشیه جامعه به سمت اشغال متن جامعه به پیش می تازد .امروز، نسل ِ جوان ِ مسئول ِ آگاه ما که به خوبی جوهره ایمان و انقلاب را از پدران و مادرانشان که جوانان دیروز انقلاب اسلامی بودند به ارث برده اند، به طرح این پرسشهای اساسی کشیده می شوند که :
- آیا این هجوم، صبغه دیانت حکومت را کمرنگ نمی کند ؟
- آیا اراده مسئولان را در تطهیر جامعه از تباهی به زیر سئوال نمی برد ؟
- آیا انبوه این تیرگیهای ناخواسته و تحمیلی توهم توافق مسئولین را بر ادامه حیات این روند ، تشدید نمی کند ؟
- آیا رسانه ها به ویژه رادیو و تلویزیون و مطبوعات ، تمامیت رسالت و توانایی و خردشان در دفاع فرهنگی ، همین است که به تماشا گذاشته اند ؟
-آیا نیروهای امنیتی و انتظامی و مردمی که در برابر « جنگ تحمیلی » ایستادند، در برابر فســـاد و « ننگ تحمیلی » آرام می نشینند ؟
-آیا دانشگاههای ما رسالت علمی و ایمانی خود را در طرح پرسشهای عمیق و پاسخهای همه جانبه انجــــــــــام می دهند ؟
و دهها آیا و چرا و پرسش دیگر که همه را وا می گذاریم و سراغ امام علی (ع) را در نهج البلاغه می گیریم که فرمودند :
« ادعاهایتان کوهها و صخره ها را می شکند اما عملهایتان دشمن را امیدوار می سازد »
بی تردید یگانه راه نجات و بقا و بهروزی، راه عزتی است که امام حسین (ع) در اصلاح جامعه نشان داد. باید آهنگ یک بازگشت عمومی ،« توبوا الی الله جمیعاً »، به ارزشها و اصالتها در جامعه طنین انداز شود.
باید برای نابودی قاطع و قهر آمیز فساد و فحشا و اعتیاد ، عزم و اراده ملی بکار گرفته شود تا اعتماد و اعتقاد آحاد ملت به خدمت صادقانه مسئولان دوباره باز گردد و زمینه هدایت اسلامی و عدالت اجتماعی محقق گردد .